هلوبلاگ پزشکی علمی فرهنگی هنری اقتصادی وعجایبو دانستنیهای نادانسته چهار شنبه 2 فروردين 1391برچسب:, :: 14:41 :: نويسنده : محدثه حلوانی
به گزارش نیک صالحی ،مادر ابتدا توجهی به گفتههای پسرش نمیکرد اما پسربچه هر روز درباره خانه خود که قبلا در آن با برادران و خواهرانش زندگی میکرد صحبت میکرد. طبق گفتههای او خانه آنها نزدیک ساحل بوده و مدام درباره پدر خود که در انجا با کامیونی تصادف کرده بود صحبت میکرد، همچنین او از زمانی که مادرش را گم کرده بود گریه میکرد. بع همراه انها دکتر روانشناس و دانشمندانی که درباره زانگی گذشته مطالعه میکردند هم به جزیره رفتند، اما انها ذکر نکردند که کجا میوند. زمانی که این افراد به جزیره رسیدند همه از با دیدن جزییاتی که پسربچه گفته بود متحیر شدند، در این حال پسربچه در اطراف به دنبال سگ سیاه و سفید خود میگشت. با تلاش مادر پسر، او توانست با ورثهی خانه صحبت کند. او گفت زمانی که بچه بوده با برادران و خواهرانش سگ سیاه و سفیدی را دیده بودند اما تمام آنها مردهاند. در نتیجه گفتههای پسربچه نمیتوانستند ثابت شوند چون در آن زمان این ورثه بسیار کوچک بوده است.
نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان |
|||||||
![]() |